امروزم زندگی کردم، زنده موندم، نفس کشیدم، نوشتم، خوندمو دوباره نوشتم اما.... بدون تو تو چی؟ میتونی بدون من این همه کار انجام بدی؟ مثل بچه که از شیر میگیرنش، یانه مثل معتادی که به زور ترکش میدن، چیزی که بهش اعتقاد نداره من مثل معتادی که تو کمپ رفته واسه ترک خونسردم اما میدونی تو سرم چی میگذره؟ دارم پولامو جمع میکنم به محض اینکه دنیا گول خوردو مطمئن شد ترکت کردم برم تنفست کنم بکشمت تو ریه هام مسته مستت بشم خدایا پیداش میکنم؟ ولی منکه معتاد نیستم ای داد من معتاد نیستم ولم کنید این عادت نیست... بهرحال من یه مدتیو باید تو یه جایی حبس باشم الانم میگن دیونه شده داد وبیداد میکنه تو فکر فرارم! آخه نمیتونم تا آخرش بمونم دووم نمیارم اگه مغزمو سی تی کنن ببینن بازم هستی، اونجا یه گوشه قایمت کردم بازم نگه م میدارن اونوقت باید تا آخر عمرم تو دارالمجانین بمونم آخه حافظه م قویه فراموشت نمیکنم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |